سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سکوت

 

 

تقصیر از خودم بود دسته کلید علاقه? که گم شد

باید قفل تمام آرزو‌ها را عوض می‌کردم

یک شب که خسته به خانه برگشتم دیگر هیچ رویایی کنار بالشتم نمانده بود 


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/22ساعت 12:27 عصر توسط نازیلا نظرات ( )

 

شـــــــــــــــ جاعت مـے خواهد
وفادار احســـ اسـے باشـے
کــ ِ میدانـے
شــــ کســـــتــــ مـے دهد
روزے نفســـــــــ ـهاے دلت را


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/22ساعت 12:23 عصر توسط نازیلا نظرات ( )

 

گاهی وقتها دلم میخواد برم بالا بالا ها  ...
یقه خدا رو بگیرم
زل بزنم تو چشمش بگم
حال میکنی چه پوست کلفت شدم؟؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته شده در دوشنبه 91/5/30ساعت 4:20 عصر توسط نازیلا نظرات ( )

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
.


نوشته شده در دوشنبه 91/4/26ساعت 1:15 صبح توسط نازیلا نظرات ( )

 

 

 

 

باورت داشتم از روز نخست، 


آمدی تا باشی،


و پر از شعر،


پر زا همهمه بودی،


اما،


هیچ حرفی نزدی،


پر از گفتن دلدادگیت،


پراز زمزم? عشق به دریاشدنت،


باز حرفی نزدی،


و فقط خندیدی،


خوب من،


میفهمم


از دو چشمت هم? حرف تو را،


بی کلام اینجا باش .


آخر اینجا بودن،


نیست محتاج صدا.


بودنت با دل من،


بی صدا هم زیباست


نوشته شده در سه شنبه 90/12/23ساعت 2:5 صبح توسط نازیلا نظرات ( )



انگار وقتی تنهایی 

حرفی برای گفتن نداری

انگار...

نه !

وقتی تنهایی حرفی برای گفتن نیست

آینه ...

اگر باشد  و باز هم نوای قدیمی من

میبینم صورتمو تو آینه

با لبی خسته میپرسم از خودم

این غریبه کیه از من چی میخواد...

اون به من

یا من به اون

 

 خیره شدم...


نوشته شده در جمعه 90/12/5ساعت 10:33 عصر توسط نازیلا نظرات ( )

 

گاه دلم میگیرد    ...


از آدمهایی که در پس نگاه سردشان

با لبخندی گرم فریبت میدهند  ...

دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمیکند

و نوری که تاریکی میدهد...

از کلماتی که چون شیرینی افسانه هاست...

دلم میگیرد از سردی چندش آوردستی که دستت را میفشاردو نگاهی که با توست

اما هیچگاه تورا نمی بیند...

از دوستی که هدیه برایت دو بال برای پرواز میاورد

اما بعد...

پرواز را با منفورترین کلمه دنیا معنی میکند...

دلم میگیرد از چشم امید داشتنم به اینهمه هیچ...!


گاهی حتی از خودم هم دلم میگیر


نوشته شده در شنبه 90/11/29ساعت 3:58 عصر توسط نازیلا نظرات ( )


وقتی عاشق شوی راز دل تو گفته نتونی

چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا

روز نوروز بچینی گل سرخ

بر سر راه نگار فرش کنی

دلبرت بیاد بپرسه کار کیست

تو براش گفته نتونی

چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا

دلبرت خنده کنه با دگران

تو بسوزی و براش گریه کنی

دلبرت بیاد بپرسه که چرا

تو براش گفته نتونی

چقده سخته خدایا

دلبرت سفر کنه تنها شوی

مثل ماهی ها از آب جدا شوی

 بکپی مجنون شوی تباه شوی

تو به کس گفته نتونی

چقده سخته خدایا ................

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/11ساعت 1:43 صبح توسط نازیلا نظرات ( )

 

هرگز نخواستم کسی این لحظه های ناآشنا و فروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند

 

همیشه بالش سکوت را زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم تا کسی صدایم را نشنود

 

اما تو , تو که از گریه های پنهانی من باخبری چه کنم که

 

گاهی همین گریه های گهگاه جای خالی تو را در غربت لحظه هایم پر می کند


نوشته شده در چهارشنبه 90/10/21ساعت 1:55 صبح توسط نازیلا نظرات ( )

گر روزی برسد تاریکی
تو چراغم هستی ؟
اگر روزی برسد تنهائی
تو کنارم هستی ؟
اگر روزی برسد بیتابی
تکیه گاهم هستی ؟
اگر روزی برسد لحظه غم
غمگسارم هستی ؟
اگر زخمی برسد بر دل من
تو طبیبم هستی ؟
اگر از من نرسد نجوائی
تو به یادم هستی ؟
اگر روزی برسد این ایام
و تو غایب باشی
در سکوت خواهم مرد
اگر آن روز به فریاد دل من نرسی 


نوشته شده در چهارشنبه 90/10/21ساعت 1:49 صبح توسط نازیلا نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت




فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز